کد مطلب:33504 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

مسیر تاریخ بشر مختارانه و موافق تقدیر الهی است











دنیا فقط به تدبیر و اراده ی خداوند آفریده شده است و ساختمان آن نیز مطابق خواست خداوند است. مسیر تاریخ بشر هم مختارانه است و هم موافق تقدیر الهی. خداوند فرموده است تعداد زیادی از مردم را برای جهنم آفریده ایم:

و لقد ذرانا لجهنم كثیرا من الجن و الانس (الاعراف: 179)

یعنی این آدمیان به نحوی كار می كنند كه سرانجام به دوزخ می روند. اما این مطلب به هیچ وجه با اختیار منافات ندارد. خود این واقعیت كه بهشت و جهنمی هست و گروهی به اختیار، اهل بهشت و گروهی اهل جهنم خواهند شد، عین تقدیر الهی است یعنی خداوند آدمیان را به گونه ای آفریده است كه نهایتا بعضی بهشتی می شوند و بعضی جهنمی. در حدیثی از امیرالمومنین آمده است كه:

الامر بالطاعه و النهی عن المعصیه و التمكین من فعل الحسنه و ترك المعصیه والمعونه علی القربه الیه و الخذلان لمن عصاه و الوعد والوعید و الترغیب و الترهیب كل ذلك قضاء الله فی افعالنا و قدره فی اعمالنا (بحار الانوار ج 5، ص 96)

امر به طاعت و نهی از معصیت و میسر ساختن نیكوكاری و ترك بدكاری و امداد تقرب جویان و خذلان معصیت كاران و نوید و تهدید باری، همه قضا و قدر اویند كه در افعال و اعمال ما جاری اند.

[صفحه 77]

این معنا در عین اهمیتی كه دارد گاهی دیر در ذهن می نشیند. زیرا ما آدمیان هوس استیلا داریم و همه معترضیم كه چرا زمام عالم به دست ما نیست. اما خوبست كه آدمیان از خود بپرسند كه اگر به فرض زمام عالم به دست ما بود، ما چه كاری بهتر از خداوند می توانستیم انجام دهیم. هر طرحی كه انسان به مدد عقل بشری اش در عالم در اندازد، خود جزو تقدیر الهی است و در واقع یك طرح از طرحهای خداوند خواهد بود. مهم آن است كه بدانیم اگر به فرض محال بشر خدا بشود، باز جهانی را برپا خواهد كرد، با تقدیری خاص و بدون مشورت با كسی. باری تسلیم به قضای الهی بدین معناست كه انسان بفهمد كه این جهان مدیری دارد، و این مدیر برنامه ای و نقشه یی دارد و این عالم به هوس این و آن اداره نمی شود و خداوند موافق حكمتش در این عالم عمل می كند. ما آدمیان نیز خود جزو اجزای نقشه ی خداوند هستیم و اگر حكمت او اقتضا نمی كرد، ما نیز در این عالم نبودیم. همه ی ما آدمیان مومن شویم یا كافر، یا اصلا موجود باشیم یا نباشیم در تحقق غایت خداوند تغییری رخ نخواهد داد:


گر جمله ی كائنات كافر گردند
بر دامن كبریاش ننشیند گرد


بنابراین تسلیم شدن به قضای خداوند یعنی سركشی نكردن در برابر نظم نهایی این عالم:


سركش مشو كه چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر كه در كف او موم است سنگ خارا


سركشی در برابر تقدیر خداوند، آدمی را به غیرت الهی خواهد سوزاند.

حاصل آنكه بحث از حركت و سیر تاریخ، در واقع بیان تقدیر خداوندی است و اختیار انسان یكی از اجزاء این تقدیر است. لذا معنای اختیار این نیست كه آدمی بتواند نظم و حصارهای نهایی دنیا و تاریخ را

[صفحه 78]

بر هم زند، یا خود چگونه بودن خود را برگزیند. این امور خارج از دایره ی اختیارند. بحث اختیار یا جبر، زمانی موضوعیت می یابند كه بشر مطابق تقدیر خداوند ساختمان ویژه خود را پیدا كرده باشد. پس از آن، بشر بدلیل اراده و میل و ادراك و قدرت تمیز و غیره واجد اختیار می شود و در این مقام هم باید توجه داشت كه محدودیت دایره ی اختیار یا اقتدار انسان، با بی اختیار بودن او متفاوت است. انسان نباید گمان كند كه چون موجود مختاری است، پس می تواند همه ی هوسهایش را در این عالم محقق كند. اختیار انسان دایره ی محدودی دارد و ما آدمیان باید بپذیریم كه موجودات ضعیفی هستیم.


صفحه 77، 78.